این فیلم در انگلستان با اسم فریب آمده است. کارگردانش جوزپه تورناتوره است. شخصیت اولدمن به اشیا علاقه داشت. کلکسیونر بود. سرمایه گذاری خودش را به جای اشخاص روی اشیا گذاشته بود. دلیلش این است که این آدم به آدمها نمیتواند اعتماد کند. ولی اشیا حقیقتشان مشخص است. سارتر فیلسوف فرانسوی میگوید ذات و جوهره تمام پدیدههای جهان به غیر از انسان مقدم بر وجود است. ولی انسان وجودش مقدم بر ذاتش است. مثلاً همین که گرگ در شکم مادر بسته میشود شما مطمئن میشوید که این موجود علف یا گیاه نمیخورد و یا گوسفند را میدانید که هیچ وقت گوش نمیخورد ولی انسان را نمیتوانید پیش بینی کنید زیرا بسته به شرایط میتواند گرگ یا گوسفند بشود سارتر میگوید انسان هست آنچه که نیست و نیست آنچه که هست. این ویژگی انسانی است که شکل پذیری دارد قدرت تحول دارد طبیعتاً در کودکی نقش پذیری و فرم گرفتن بیشتر است و هر چه سن بالاتر میرود و ما روی هویتی که برای ما ساخته شده است سرمایه گذاری میکنیم، تغییر و تحول سخت تر میشود، ولی حتی یک پیرمرد یا پیرزن در آخرین روز عمرش هم میتواند تغییر کند. این تغییر پذیری برای انسان، هم نقطه قوتش است و هم نقطه ضعفش است. برای همین پیش بینی پذیر بودنش کاهش مییابد و به همین دلیل سرمایه گذاری کردن روی انسانها بسیار خطرناک است. در نتیجه اگر یک آدمیمیخواهد در فضای امن زندگی کند یک ویژگی اش این است که از آدمها فاصله میگیرد و به درون میرود و درونگرا میشود. اولدمن قبل از عاشق شدن ویژگیش این است که به کسی اعتماد نمیکند.
ماهم بهر چه اینجایی؟! بازدید : 429
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 4:37